نوبت شما به نقل از وبلاگ ” نوجوان سرخه ” نوشت:”کلاس اول دبستان بودم.از مدرسه که برگشتم خانه مان پر از جمعیت بود.خانواده و بعضی از مردم گریه میکردند. اهسته از خواهرم پرسیدم چیشده؟ با گریه گفت:داداش شهید شده. من هم شروع کردم به گریه کردن… ان شب خیلی سخت گذشت.تقریبا تا صبح همه مان بیدار بودیم.هر کدام باشکلی با ...
ادامه مطلب »