مارس 28, 2023

نوبت شما

باشگاه وبلاگ نویسان استان سمنان

(نشان دوزخى و بهشتى) عطار نیشابورى، الهى‌نامه

نوبت شما به نقل از وبلاگ (بهترین های اینترنت): شبلى گفت: «دوزخى آن است كه یك گرده‌ی نان را در راه خدا نمى‏دهد؛ اما براى شبلى كه بنده‌ی ناتوان و بیچاره‌ی او است، صد دینار خرج مى‏كند!  بهشتى، این‌گونه نباشد.»

1329135452_atar

در شهرى كه شبلى مى‏زیست، موافقان و مخالفان بسیارى داشت. برخى او را سخت

دوست مى‏داشتند و كسانى نیز بودند كه قصد اخراج او را از شهر داشتند. در

میان خیل دوست‌داران او، نانوایى بود كه شبلى را هرگز ندیده و فقط نامى و

حكایت‏هایى از او شنیده بود.

روزى شبلى از كنار دكان او مى‏گذشت. گرسنگى، چنان، او را ناتوان كرده بود

كه چاره‏اى جز تقاضاى نان ندید. از مرد نانوا خواست كه به او، گرده‏اى

نان، وام دهد. نانوا برآشفت و او را ناسزا گفت. شبلى رفت.

در دكان نانوایى، مردى دیگر نشسته بود كه شبلى را مى‏شناخت. رو به نانوا

كرد و گفت: «اگر شبلى را ببینى، چه خواهى كرد؟» نانوا گفت: «او را بسیار

اكرام خواهم كرد و هر چه خواهد، بدو خواهم داد.» دوست نانوا به او گفت:

«آن مرد كه الآن از خود راندى و لقمه‏اى نان را از او دریغ كردى، شبلى بود.»

نانوا، سخت منفعل و شرمنده شد و چنان حسرت خورد كه گویى آتشى در جانش

برافروخته‏اند. پریشان و شتابان، در پى شبلى افتاد و عاقبت او را در

بیابان یافت. بى‏درنگ، خود را به دست و پاى شبلى انداخت و از او خواست كه

بازگردد تا وى طعامى براى او فراهم آورد. شبلى، پاسخى نگفت. نانوا، اصرار

كرد و افزود: «منت بر من بگذار و شبى را در سراى من بگذران تا به

شكرانه‌ی این توفیق و افتخار كه نصیب من مى‏گردانى، مردم بسیارى را اطعام

كنم.» شبلى پذیرفت.

شب فرا رسید. میهمانى عظیمى برپا شد. صدها نفر از مردم بر سر سفره‌ی او

نشستند. مرد نانوا صد دینار در آن ضیافت هزینه كرد و همگان را از حضور

شبلى در خانه‌ی خود خبر داد.

بر سر سفره، اهل دلى روى به شبلى كرد و گفت: «یا شیخ! نشان دوزخى و بهشتى

چیست؟» شبلى گفت: «دوزخى آن است كه یك گرده‌ی نان را در راه خدا نمى‏دهد؛

اما براى شبلى كه بنده‌ی ناتوان و بیچاره‌ی او است، صد دینار خرج مى‏كند!

بهشتى، این‌گونه نباشد.»

برگرفته از: عطار نیشابورى، الهى‌نامه (مثنوى)، تصحیح فؤاد روحانى، ص 72 71

(جعفر بن یونس، مشهور به «شبلى»(335- 247) از عارفان نامى و پر آوازه‌ی

قرن سوم و چهارم هجرى است. وى در عرفان و تصوف شاگرد جنید بغدادى،

واستاد بسیارى از عارفان پس از خود بود).