نوبت شما به نقل از وبلاگ “شریفیه” نوشت: من منتظر باز کردن پنجره امید هستم..
خدایا…..
یا خیلی برگرد عقب…یا خیلی برو جلو…
اینجای زندگی خیلی دلم گرفته است…
از چه بنویسم
از آسمانی که همیشه در حال عبور است
یا از دلی که سوتوکور است؟
از زمین یا از زمان یا از یک نگاه مهربان
یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده….
یا از چتری که برای نباریدن باران باز کردیم؟
از چه بنویسم؟
از تقدیری که به این سویم کشاند
یا از سرنوشتی که مجال از سر نوشتن را بمن نمیدهد؟
از رفتن مادر؟
یا از رفتن پدر؟
یا از امیدی دوباره
خدایا من نمیدانم
من عاشق درختی هستم که امید بهار را نشانم داد
من عاشق بیابانی هستم که قسمت قدم زدن در آن را نداشتم
.
.
.
من منتظر باز کردن پنجره امید هستم
هرجا هستی در اینجا باش صحنه را خالی نکن
خواهش میکنم خواهش میکنم
سختیهای زندگی چیزی بیش از اون چیزی هست که باهاش مواجه شدیم
من در متن این سختیهام.
امیدوار باش چون پنجره های امید واشدنی هستن.
انتهای پیام
مطالب جالب
مراتب تن فروشی
راهکار رعایت حجاب از شهید دفاع مقدس
برای صاحب الزمان