نوبت شما به نقل از وبلاگ “انجمن فرزانگان کویر دامغان” نوشت: عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه می شد..
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود …
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!
پناهی
لنگه های چوبی درحیاطمان/گرچه کهنه اند و جیر جیر می کنند/
محکمند/خوش به حالشان/که لنگه ی همند
پناهی
مادر بزرگم می گفت :
اگه می خواهی خدا رو بخندونی
از برنامه هات براش حرف بزن
دیگه آدم هااهل عاشقی نیستن
اهل سرمایه گذاری شده اند
انتهای پیام
سلام.. تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتون در “حرف تو”
“اندکی تامل۲۷ (جمله هایی برای اندیشیدن ۸)”
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/9750
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت حرف تو به شما:
سعی کن آنچه مقدر است، آرام تحمل کنی.
یا علی