نوبت شما به نقل از وبلاگ “اشراق” نوشت:
در این نوشتار،سخن از کسی است که پیکره ی مادیِ بدن،یعنی نطفه ی او،از میوه های بی همتای بهشتی است.آری،اینجا سخن از درختِ طوبی است.آنکه حوریه ای بود در لباس انسانی،که هرگاه شوق بهشت،پیامبر(ص) را واله و مشتاق می ساخت می بوئیدش،که بوی بهشت از او بر می خواست.آنکه ملائکه الهی افتخار خدمتگزاریش را داشتند.کاش آنچه می گوئیم افسانه بود و خوابی زودگذر.امّا هزاران دریغ که حقیقت است و واقعیت؛و این نوشتار،حکایتی است از یک واقعیت،واقعیتی جانکاه و دردآور،از یک دریا اندوه،یک اقیانوس غم و رنج،حکایتِ یک «شهادت در اوج غربت».
فضیلت
1- احترام ذات اقدس کبریا به صدیقه ی کبری(سلام الله علیها)
قرآن کریم:«لَّا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَینَكُمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضًا:صدا کردن پیامبر را در میان خود،مانند صدا کردن یکدیگر قرار ندهید».1
عادت و فرهنگشان چنین بود که وقتی می خواستند پیامبر گرامی خدا(ص) را صدا کنند،به گونه ای خارج از ادب،صدا می زدند:ای محمّد! ای محمّد!… گویا سرور کائنات و سید انبیاء را،مانند یکی از خودشان،فردی عادی و پائین مرتبه می شمردند،که چنین گستاخانه ندایش می کردند.
پس حضرت جبرئیل(ع)،این امین وحی الهی،از طرف حضرت باری تعالی فرود آمد،و چنین آورد:
«آنچنان که خویشتن را در میان خود صدا می کنید،پیامبر را صدا نکیند».از آن پس،همه موظف شدند که آن حضرت را با احترام صدا کنند و بگویند:«یا رسول الله!»؛فاطمه زهراء(س) نیز که همیشه آن حضرت را با کلمه ی محبّت آمیز «پدر»،خطاب می نمود.از آن پس او را با کلمه ی «یا رسول الله» می خواند.
بهتر است قضیّه را از زبانِ مبارک بیانِ فاطمه(س) بشنویم:
«از آن به بعد رسول الله اش می خواندم،و پیامبر یک یا دو یا سه بار،از من روی گرداندند،سپس روی به من کرده و فرمودند:ای فاطمه! این آیه درباره ی تو و اهل و نسل تو نازل نشده است.تو از منی و من از تو.بلکه درباره ی اهل جفا و درشتی و غلظت از قریش (آن فخر فروشان متکبر) نازل گردیده است.تو بگو:«ای پدر!» که این(پدر گفتنِ تو) دل را زنده تر می کند،و خداوند به آن راضی تر است».2
آری فاطمه(س) استثناست.و هر گونه پدر را خطاب نماید زیباست،و این کلامِ پر مهر و مسیحیاییِ زهراست،که قلب خاتم انبیاء را زنده می کند،و نسیم حیاتبخشِ سخنش به رسول الله(ص) روح تازه می بخشد.
2- حضرت زهراء(سلام الله علیها) نور است
عایشه:«کُنّا نَخیطُ وَ نَغزِلُ وَ نَنظِمُ الإبِرَةَ بِاللَّیلِ فی ضَوءِ وَجهِ فاطِمَةَ:ما در تاریکی شب،با نور روی فاطمه خیاطی و بافندگی می نمودیم،و سوزن را نخ می کردیم».3
آری فاطمه(س) نورانی است.فاطمه(س)،یکپارچه نور است،و نور می دهد،و به هر چه متعلق به او باشد نور می بخشد.قبل از خلقت عالم،فاطمه(س) نور بود،و نورش سینه ی ظلمت را می شکافت،که نور و ظلمت در یک جا جمع نشود.
در روایتی از بزرگترین پیام آور نور و رحمت،حضرت خاتم الأنبیاء محمدِ مصطفی(ص) چنین آمده:
«هنگامی که خداوند عزوجل اراده فرمود،ملائکه را در میدان امتحان آزمایش نماید،ابری از ظلمت و تاریکی بر آنها فرستاد،چنانکه یکدیگر را نمی دیدند.
پس،آنها از خداوند،درخواست نمودند که این ظلمت را از ایشان برطرف سازد.خدای تعالی دعایشان را مستجاب کرد.پس نور فاطمه(س) را خلق نمود و مانند قندیل بر گوشِ عرش آویزان ساخت که هفت آسمان و هفت اقلیم زمین،نورانی گشت و به همین جهت آن بزرگوار را «زهراء»4 نامیدند.
پس ملائکه تسبیح و تقدیس الهی می گفتند،و خداوند فرمود:«به عزّت و جلال خویش قسم،هر آینه ثواب این تسبیح و تقدیس شما را تا قیامت،برای دوستانِ این زن و پدر و شوهر و فرزندانش قرار می دهم».5
و نیز هنگامی که قدمِ پاک،بر فرش خاک نهاد،نوری از او درخشید،که تمام خانه های مکه را منوّر ساخت،و بلکه شرق و غرب عالم،از آن نور روشن شد.6 و چون در محراب عبادت می ایستاد،نورش در آسمان ها می درخشید،آن چنانکه نور ستارگان بر زمینیان می درخشد.7 و این حقیقتی است که عایشه به چشم خویش دیده،و حکایت می کند:
«ما در تاریکی شب از نور سیمای فاطمه خیاطی و بافندگی نموده و سوزن را نخ می کردیم».
و چون قافله ی نورانی عمرش به مرز نوجوانی رسید،باید که زوجی برگزیند،پس هر کس به خواستگاریش آمد رد شد،زیرا فاطمه(س) نور است،و نور باید در کنار نور باشد،که نور هم آهنگ است و هم خوان.پس عقد او در آسمان با نور،بسته شد و خداوند به جبرئیل وحی فرمود:
«نور را با نور تزویج کن»8؛و باید که فاطمه را علی همسر باشد،که خداوند عزّوجلّ فرمود:«لَو لَم اَخلُق عَلیّاً لَما کانَ لِفاطمةَ ابنَتِکَ کُفوٌ عَلی وَجهِ الأَرض…:اگر علی را خلق نمی کردم برای فاطمه همتایی در روی زمین نبود».9
آری فاطمه(س) نور است و بر هر چه تابد،نورانیش می کند و اگر قابلیت در آن چیز باشد آن را دگرگون می سازد.چنانچه نور چادرش بر یهودیان تابید و منوّرشان ساخت.ناقلان آثار و راویان اخبار،چنین حکایت کرده اند:
«روزی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)،از یک یهودی مقداری جو به عنوان قرض،طلب نمودند،و او نیز از حضرت گرویی طلب کرد،و آن جناب چادرِ پشمینه ی حضرت زهرا(س) را به نزد او گرو گذاشتند.او نیز آن را در اتاقی از خانه اش نهاد.
هنگامی که تاریکی شب،خیمه بر همه ی عالم زد،زن یهودی داخل آن اتاق شد و چیزی مشاهده کرد که واله و حیران شد! آری،نوری را دید که تمام آنجا را روشن کرده است! با تعجب به سوی شوهرش دوید و گفت:نور عظیمی در این اتاق می بینم!
یهودی که قصه ی چادرِ حضرت فاطمه(س) را فراموش کرده بود،بسیار حیرت زده شد! سراسیمه به سوی آن اتاق دوید.وقتی داخل اتاق شد،در مقابل چشمان بهت زده اش،نور چادر را دید،که شعاع نورش مانند ماه شب چهارده درخشندگی دارد.چون به دقت نگریست،دریافت که نور از چادر حضرت زهراء(س) است.
به سرعت به سوی اقوام و خویشان خویش دوید و همه را از قصه با خبر کرد.80 نفر یهودی در آن مکان جمع شدند،و یکباره به برکت نور چادر آن حضرت به شرف اسلام گرویده و مسلمان شدند».10
آری فاطمه(س) نور است.آن هم نوری که آسمان ها و زمین را روشن می کند.چون فاطمه(س) خدایی است،و نورش نور خداست،و
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»11
و آن هنگام که شوهر مظلومش می خواست بدن مطهرش را در دل خاک بسپارد،زمین یک میل در یک میل،نورانی شد.12
و این نور فاطمه(س) که به فرموده ی فرزند اطهرش،لسانِ به حق ناطق،حضرت امام جعفر صادق(ع)،در سیمای فرزندانش به ودیعت نهاده شده است.آن حضرت فرمودند:
«فَهُوَ یَتَقَلَّبُ وُجُوهِنا إلی یَومِ القیامَةِ فِی الأَئِمَّةِ مِنّا أهلَ البَیتِ إمامٍ بَعدَ إمامٍ:آن نور(نور فاطمه(س)) در چهره ی ما امامان از اهل بیت،یکی پس از دیگری،تا روز قیامت،ظاهر می شود».13
و در بهشتِ رضوان الهی نیز فاطمه(س) است که نورافشانی می کند.راویان شیعه و سنی نقل کرده اند که:رسول خدا(ص) فرمودند:«در حالی که اهل بهشت در آنجا در ناز و نعمتند،و اهل آتش در آتش معذّبند،ناگهان نوری بر اهل بهشت ساطع می شود!
پس آنها به یکدیگر می گویند:این نور چیست؟ شاید پروردگارِ عزّت بر ما نظر افکنده است! پس رضوان،(خازن بهشت) به ایشان می گوید:نه! (چنین نیست) بلکه علی با فاطمه(س) مزاحی کرد و او تبسم نمود،و این نور از دندان های فاطمه(س) است که اینگونه می درخشد».14
آری فاطمه و فرزندان فاطمه(س) همه نورند،و هر چه در مقابل آن حضرت و ذرّیه ی طاهره اش قرار گیرد،ظلمت است و بس؛زیرا این ظلمت است که دائماً با نور در جنگ و ستیز بوده،و برای آن،همین بس که همیشه روسیاه است.
3- پدرش به فدایش
پیامبر اعظم(ص):»فَداها أَبُوها…»
حضرت فاطمه(س) به چه مقامی نائل شده،و پرنده ی ملکاتِ قدسیش،بر فراز کدامین افق،پر کشیده که سرور کائنات و خلاصه ی موجودات،ساقی جام الستی و گل سرسبد عالم هستی،چشمه ی جوشانِ محبّتش از زبانِ حق بیانش،چنین فوران نماید که بارها بفرماید:
«پدرش فدایش باد».15
و نیز
«پدر و مادرم به فدایت باد».16
و این کلام،نشانِ محبّت یک پدر به دخترش نیست؛بلکه موج حقیقتی است،برخاسته از دریای بی انتهای وحی که:
«وَ مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَىٰ:هرگز به گزاف و هوا سخن نگوید،آنچه بگوید وحی است و بس».17
به هر چه مدح و ثنا بود و هست خاتمه داد چو گفت:جان محمّد فدای فاطمه داد
عصـمت
1- شهادت خداوند به عصمت حضرت فاطمه سلام الله علیها
قرآن کریم:«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا:خداوند می خواهد پلیدی و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد».18
این آیه کریمه هرگونه رجس و پلیدی ظاهری و باطنی را،از اهل بیت پیامبر(ص) نفی می فرماید،و دامن آنان را از هرگونه بدی و نقص،پاک می شمارد.
بنا بر اخبار متواتر و غیر قابل انکار اهل تسنن،منظور،از «اهل بیت» در این آیه شریفه،حضرت رسول اعظم(ص) و حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب(ع) و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) می باشند.
حاکم حسکانی حنفی در کتاب «شواهد التزیل» از اوایل جلد 2،تا حدود نیمی از کتاب،روایات متعددی را از صحاح،مسانید،تفاسیر،کتب حدیث و تاریخ اهل تسنن به طرق گوناگون از راویان متعدد،نقل می کند که منظور از «اهل بیت»،این بزرگواران هستند.19در میان علمای شیعه نیز،اختلافی در این باره نیست.20
حاکم حسکانی هنگام ذکر این آیه شریفه درباره اهل بیت(ع) می گوید:«وَ قَد کَثُرَت الرِّوایَةُ فیها:روایات بسیاری در این باره رسیده است».از جمله روایاتی که او نقل می کند این است:
«بدرستیکه رسول خدا(ص)،شش ماه،هر روز وقتی برای نماز صبح از خانه خارج می شدند به در خانه ی حضرت فاطمه(س) می رفتند و صدای ملکوتی و دلنواز خویش را بلند می کردند:«نماز! ای اهل بیت،بعد؛این آیه را تلاوت می کردند:«إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا».21
این کار حضرت به مدت شش ماه مداوم،برای این بود که بر همه ی عالمیان معلوم گردد.که اهل بیت(ع) چه کسانی هستند،و کسی به اشتباه،دیگران را از اهل بیت نشمارد.
غیر از این حدیث (ترددِ شش ماهه ی مداومِ پیامبر(ص)،و خطاب کردن آن بزرگواران بعنوان اهل بیت)،روایات صحیح بسیار دیگری نیز از این عالم سنّی نقل شده که پیامبر(ص) فرمودند:
«اهل بیت،من و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) هستیم».22
روشن شد که حضرت فاطمه(س) از جمله ی اهل بیت است،و در این آیه ی کریمه مورد خطاب حق تعالی قرار گرفته است.پس از آن حضرت،به گواهی خداوند متعال از هرگونه رجس و پلیدی ظاهری و باطنی،پاک،مبرّا و منزّه است،و در حریم مقدس او هیچ نقصی راه ندارد.
به شهادت پروردگار،حضرت صدیقه ی طاهره(س) دروغ نمی گوید،اشتباه نمی کند،فراموشی ندارد،خطا نمی کند و خلاصه،هر چیز که بویی از پلیدی و رجس در آن باشد،از بارگاهِ قدسِ آن حضرت(س) به دور است.و این ذات مقدّس حضرت حقّ عزّوجلّ است،که به پاکی،عصمت و طهارت حضرت فاطمه ی شهیده(س) گواهی و شهادت می دهد،و هیچ شهادتی بالاتر از شهادت خداوند متعال نیست:
«قُلْ أَی شَیءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَینِی وَ بَینَكُمْ:بگو:بالاترین گواهی،گواهیِ کیست؟ بگو خداوند گواه میان من و شماست».23
2- عصمت کبری دست به دامن حضرت زهراء(علیها السلام)
پیامبر اکرم(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمودند:«اِنَّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرضی لِرِضاکِ:خداوند با غضب تو به خشم می آید و با رضایت تو راضی می گردد».24
وقتی انسان بر فراز قلّه ی انسانیّت قدم می گذارد،و میوه ی واقعی درخت انسانیت می شود،که تمام اعضاء،جوارح و قُوای او مانند شهوت و غضب،همگی تابع و فرمانبردار عقل او شوند و تنها در کشورِ وجود او فرمانروای عقل،حکمران باشد و جسم و جان،تحت و فرمان عقل،مطیع و تسلیم باشند.اگر تمام افکار،کردار و گفتار او با میزان عقل سنجیده باشد،یک انسان والا و متعالی خواهد بود.
از این مرتبه فراتر و بالاتر،آن است که جسم،جان و تمام قوای بدن،حتی خود عقل،تابع و تسلیم رضای الهی باشد و به هر چه حقّ متعال در حقِّ او اراده نماید،از دل و جان راضی باشد.این مقامی است که آن را «مقام رضا» گویند.
«رَّضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ:خداوند از ایشان خشنود و ایشان از خدا راضی اند.این رستگاری بزرگ است».25
لکن از این مرتبه هم،درجه ی بالاتری هست که انسان به مقامی برسد که،رضا و غضب او مظهر رضا و غضب الهی گردد،یعنی خداوند به رضایت او راضی شود،و از غضب او به خشم آید و این مقامِ عصمتِ کبری است و صدیقه کبری حضرت فاطمه زهراء(س)،در کمال عزت و شوکت،پای بر فراز این قلّه نهاده است.
چون رضا گردد،خدایش هم رضاست نارضا باشد،خدا هم نارضاست
کسی که از هر چه راضی باشد خدا از آن راضی است،باید رضایت و غضب او از هوا و خطا پاک و منزه باشد،و این همان معنای عصمت و طهارت است که،خداوند متعال چنین لباسی را بر قامت یادگار پیامبر(ص) دوخته است.
گفتا که مرا علم لدنّی هوس است تعلیم نما اگر تو را دسترس است
گفتا که الف،گفت دگر هیچ مگوی در خانه اگر کس است یک حرف بس است
شهـادت
بیداد آتش!!
پس عُمَر چنان عربده کشید،که حضرت علی و فاطمه(علیهم السّلام) بشنوند:
به خدا قسم ای علی! خارج می شوی و با خلیفه ی رسول خدا بیعت می کنی،و گرنه آتش را بر سرت می ریزم!
حضرت فاطمه(س) از جا برخاست و فرمود:
ای عمر! ما را به تو چه کار؟! به ما چه کار داری؟!
عمر صدا زد:
در را باز کن و گرنه خانه را آتش می زنم!
فریاد فاطمه(س) در زیر ضربات…
حضرت فاطمه(س) فرمود:آیا ای عمر! از خدا نمی ترسی؟...به خانه ی من داخل می شوی؟ اما این کلام در عمر تأثیری نگذاشت،و آتش طلبید و در خانه را به آتش کشید.پس در (نیم سوخته) را فشار داد و داخل خانه شد.
آن حضرت(س) از دست نامحرمان به پشت در پناه برد،وقتی او را در پشت در دیدند چنان فشارش دادند که نزدیک بود که همانجا جان بسپارد.فریادش بلند شد:
یا ابتاه یا رسول الله! ای پدر جان! ای رسول خدا! به فریادم برس.
عمر شمشیر را با غلاف بالا برد و چنان با شدّت و قدرت بر شکم مبارک حضرت کوبید که فریادی جگر سوز از اعماق جانش بلند شد،پس تازیانه اش را کشید و بر دستان آن مظلومه(س) نواخت چنان که صدای ناله ی او بلند شد:
«بابا بعد از تو عمر و ابوبکر چه بدی ها کردند»!
علّت سکوت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)
در این هنگام حضرت علی(ع) از جا پرید و گریبان عمر را گرفته،او را به زمین زدند و با قدرت بر بینی و گردنش کوبیدند و خواست او را بکُشند،که به یاد فرمایش پیامبر خدا(س) و وصیت هایی که (درباره ی صبر،به او) کرده بودند افتادند؛پس صدای مبارکشان (از سینه ی پر غصه) بلند شد:
«قسم به آن خدایی که محمّد(ص) را به نبوت گرامی داشت،ای پسر صحاک!اگر آن نوشته ی پروردگار از پیش نبود،و عهدی که پیامبر(ص) با من کردند،(که بر مصائب بعد از او،سکوت و صبر نمایم)،دست مرا نبسته بود،می فهمیدی که تو نمی توانی به خانه ی من وارد شوی».
عمر فریاد زد و کمک خواست.مردم به خانه ی حضرت ریختند.آن حضرت به طرف شمشیر رفته و دست به قبضه ی شمشیر بردند.قنفذ در حالی که ترس سرتاپایش را گرفته بود که نکند علی با شمشیر خارج شود،به سوی ابوبکر بازگشت،زیرا که او از اقتدار و شدتِ حضرت خبر داشت.
ابوبکر به او گفت:برگرد،اگر برای بیعت بیرون آمد که هیچ،و گرنه داخل خانه ی او شو و اگر خواست جلوگیری کند،خانه را بر سرشان به آتش بکش.پس قنفذ ملعون با یارانش بدون اجازه بر خانه ی حضرت هجوم برده و داخل شدند و… .
ریسمانی به گردن حضرت علی(ع) انداخته،او را می کشاندند که در آستانِ در خانه،حضرت فاطمه(س) بین آنها و امیرالمؤمنین(ع) فاصله شد،(تا از آنها جلوگیری کند) قنفذ ملعون،با تازیانه چنان بر بازوی حضرت نواخت،که وقتی از دنیا می رفت،هنوز اثر آن تازیانه مانند بازوبند بر بازویش بود.26
گوشه ای از حادثه به بیان صدیقه ی شهیده(س)
«…عمر با لگد به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد،در حالیکه من باردار بودم،پس به رو به زمین افتادم و آتش به دورم شعله می کشید،و صورتم را می سوزانید،پس چنان با دست خود سیلی بر من زد که گوشواره ام شکست،و محسنِ بی گناهم نقش زمین گردید».27
پی نوشت ها
1- سوره نور،آیه 63.
2- بحارالأنوار:ج 43،ص 32 – 33؛عوالم:ج 11،ص 74؛ابن شهر آشوب،مناقب:ج 3،ص 320 فی مناقب فاطمه(س)،انتشارات علامه.و از کتب اهل سنّت:ابن مغازلی،مناقب:ص 364،ح 411،منشورات مکتبة اسلامیة.
3- عوالم:ج 11،ص 60.
4- زهراء مونث أزهر به معنی نورانی و درخشنده است.
5- بحارالأنوار:ج 43،ص 17،ح 16؛عوالم:ج 11،ص 11،أبواب نورها،ح 1.
6- بحارالأنوار:ج 43،ص 3،ح 1.
7- بحارالأنوار:ج 43،ص 12،ح 6:معانی الأخبار:ص 64،ح 15،باب معانی اسماء…چاپ مکتبة الصدوق؛علل الشرایع:ج 1،باب 143،العلة التی من أجلها سمیت فاطمةالزهراء(س) زهراء،ج 3،ص 215،چاپ دارالحجةللثقافة.
8- بحارالأنوار:ج 43،ص 109؛ابن شهر آشوب،مناقب:ج 3،ص 346 فی تزویجها(علیهاالسلام) و ص 349،انتشارات علامه.
9- عوالم:ج 11،ص 281 باب أنّ تزویجها فی السماء،ح 12 – 13 – 14.
10- بحارالأنوار:ج 43،ص 30،ح 36؛عوالم:ج 11،ص 209 – 210؛الخرائج:ج 2،ص 537،ح 13،فی اعلام فاطمه البتول(س)،چاپ مؤسسة الامام المهدی(عج).
11- سوره نور آیه 35.
12- بحارالأنوار:ج 43،ص 215،ح 44.
13- بحارالأنوار:ج 43،ص 11،ح 2؛عوالم:ج 11،ص 62؛علل الشرایع:ج 1،ص 214،باب 143،ح 2،العلة التی من أجلها سمیت…زهراء،چاپ دارالحجة للثقافة.
14- عوالم:ج 11/145؛از کتب اهل سنّت:مقتل خوارزمی،ج 1،ص 70،تحقیق شیخ محمد سماوی،منشورات مکتبه مفید.
15- بحارالأنوار:ج 43،ص 20،ح 7؛عوالم:ج 11،ص 130.و از کتب اهل سنّت:حاکم،المستدرک علی الصحیحین:ج 3،ص 156؛کتاب معرفة الصحابة،چاپ دارالمعرفة،بیروت؛خوارزمی،مقتل الحسین(ع):ج 1،ص 66،تحقیق شیخ محمّد سماوی،چاپ مکتبة مفید؛ینابیع المودة،ص 227،چاپ بصیرتی.
16- همان مدرک.
17- سوره نجم: آیات 3 و 4.
18- سوره احزاب،آیه 33.
19- حاکم حسکانی حنفی،شواهد التزیل:ج 2،از ص 18 تا 140.
20- بحارالأنوار:ج 43،ص 24،ح 20 و ص 53.
21- شواهد التزیل:ج 2،ص 18؛ینابیع المودة:ص 174،باب مناقب فاطمه(س)،چاپ بصیرتی.
22- شواهد التزیل:ص 27 تا 140.
23- سوره انعام،آیه 19.
24- بحارالأنوار:ج 43،ص 19 و 44 و 53.و از کتب اهل سنّت:المستدرک علی الصحیحین:ج 3،ص 154،کتاب معرفة الصحابة،چاپ دارالمعرفة،بیروت.طبرانی،المعجم الکبیر:ج 1،ص 108،ما اسند علی بن ابیطالب(ع)،ح 182،تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی؛ینابیع المودة:ص 173 – 174،باب مناقب فاطمه(س)،چاپ بصیرتی.
25- سوره مائده،119.
26- بیت الأحزان،الباب الثالث،فصل إضرام النار علی بیت فاطمة(س):ص 109.
27- بیت الأحزان،الباب الثالث،فصل إضرام النار علی بیت فاطمة(س):ص 110.
منبع : شهادت در اوج غربت – فرید سائل.
انتهای پیام
مطالب جالب
بیت کوین در آینده و ارزهای دیجیتال و رمزنگاری شده
ترجیح میدهم پیشنهاد وزارت خارجه به فرد دیگری داده شود
برای عید به هیچ وجه این ماهی های قرمز را نخرید/ روش نگهداری ماهی قرمز خانگی