نوبت شما به نقل از وبلاگ “از چغالوند تا شلمچه” نوشت: شهید محمد باقر جمال اول اسفند ماه سال 1338 در شهر سرخه دیده به جهان گشود …
تو ضیحات عکس : منطقه عملیاتی پاسگاه زید بهار سال62 -ایستاده شهیدان اسماعیل فیض و مجتبی سبوحی ، نشسته سمت راست شهید محمد باقر جمال
شهید محمد باقر جمال اول اسفند ماه سال 1338 در شهر سرخه دیده به جهان گشود . از کودکی به مسجد و نماز و قرآن علاقمند بود . به دلیل فوت پدر ، برای تامین مخارج زندگی خود و برادرانش به شغل بنایی رو آورد . با شروع نهضت امام خمینی محمد باقر که عضو جلسات دینی مسجد امام حعفر صادق (ع) بود به انقلابیون پیوست و بعد از انقلاب نیز از اولین بسیجیان سرخه بود . علیرغم اینکه متاهل بود اما بارها به جبهه رفت و برای اولین بار در سال 60 در عملیات مطلع الفجر بر روی ارتفاعات چغالوند مجروح گردید .
(توضیحات عکس : عکس مربوط به سال آبانماه سال ٦٠ درپادگان الله اکبر اسلام آباد غرب قبل از عملیات مطلع الفجرشهیدان محمدباقر جمال ، علی اکبر ابراهیمی و محمد حسین احسانی زینت بخش این تصویر می باشند)
بعد از بهبودی چندین بار دیگر عازم صحنه های نبرد گردید . مناطق عملیاتی غرب و جنوب از چغالوند گرفته تا پاسگاه زید و از شرق دجله تا ام الرصاص شاهد فداکاریهای او بوده اند . سر انجام در عملیاتی که همزمان با عملیات والفجر 8 برای فریب دشمن در جزیره ام الرصاص انجام شد همراه با دیگر رزمندگان تیپ 21 امام رضا (ع) حماسه آفرید و بر اثر اصابت ترکش به سر مجروح و بعد از انتقال به بیمارستان در تاریخ 28/11/1364 به شهادت رسید و سه فرزند از خود به یادگار گذاشت. و اما چند خاطره به نقل از سایت فرزندان زهرا (س) :
ادای تکلیف
باز هم ساک دستش بود که به دیدنم آمد. گفتم:« اگه به فکر من نیستی به فکر زن و بچه هات باش.»
آرام نگاهم کرد و کنارم نشست. گفت:« ما باید به تکلیف و مملکت مون فکر کنیم.زن و بچه ام رو اول به خدا و بعد به شما می سپارم.»
خواستم چیزی بگویم ولی نتوانستم. صورتم را بوسید و رفت.
به نقل از مادر شهید
منبع: کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان
نماز اول وقت در آب
نزدیک اذان ظهر جمال گفت:« بچه ها! یادتون باشه نمازتون رو اول وقت بخونین!»
« ما که توی آب گیر افتادیم، چه جوری نماز بخونیم!»
« من که پاهام دیگه جون نداره!»
جمال به صورت تک تک آن ها نگاهی انداخت و گفت:« شاید این طوری خدا زودتر گناهان مون رو ببخشه!»
یک هفته توی آب ماندیم. به جای غذا علف خوردیم تا نیروهای خودی ما را نجات دادند.
به نقل از علی اکبر جلیلی(همرزم شهید)
منبع: کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان
عکس یادگاری
می خواست به جبهه برود. دوربین را در دست گرفت. من و سه تا از بچه هایمان کنار هم نشستیم. او از ما عکس گرفت. بعد یکی یکی بچه ها را بغل کرد. آن ها را بوسید و نصیحت شان کرد:« که وقتی من نیستم مامان رو اذیت نکنین…»
از روی فیلم دو تا ظاهر کرد، یکی را خودش برد و یکی را برای من به یادگار گذاشت.
به نقل از همسر شهید
منبع: کتاب فرهنگ نامه شهدای استان سمنان
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
شرمنده شهدا – اسمعیل ادهم
انتهای پیام
به یاد شهید محمد باقر جمال- اعزامی از شهرستان سرخه- عملیات والفجر 8
چند ماهی توفیق حضور در کنارش را داشتم که چون باد گذشت ولی خاطراتش نزدیک به سی سال همواره در ذهنم مرور می شود. امیدوارم شهید استاد محمد باقرجمال مارا به شاگردی خودش بپذیرد.
1) نماز شبش هیچگاه ترک نمی شد. چند روزی که رزمندگان را برای آموزش شنا از جبهه به مجموعه آزادی تهران آورده بودند ، در آن شرایط هم به قسمت موتورخانه ساختمان محلّ استراحت می رفت و دور از چشم بچّه ها نماز شبش را می خواند.
2) همیشه متبسّم و خوش برخورد بود.ازدروغ ، غیبت و حرفهای بیهوده به دور بود.
3) در اردوگاه کاظمین حمیدیه گودالی که به قبر شبیه بود کنده بود و دور از چشم رزمندگان درست موقعی که همه در خواب بودند در داخل آن می رفت و با خدای خود راز ونیاز می کرد.
4) به کتاب های دینی و مذهبی علاقه زیادی داشت مثل: کتاب های شهید دستغیب.
5) یک روز در چادر ما را جمع کرد و گفت : همدیگر را خوب نگاه کنید! یک نفر از میان ما در این عملیات به شهادت می رسد.(استاد باقر درست گفته بود. آن یک شهید در عملیا ت والفجر 8 خودش بود! )
6) در چادر محل استراحت ما شهید جمال مسئول صلوات بود و به هر مناسبتی از ما صلوات می گرفت.
7) به اصرار بنده در دفتر خاطراتم در اردوگاه کاظمین حمیدیه در تاریخ 1364/11/10 این چنین نوشت:امام صادق (ع) فرمود:بدون شک اگر کسی از شما طبق همین خط رهبری معصوم از دنیا برود به منزله شهید است. پرسیده شد گرچه در بستر و رختخواب بمیرد؟ امام (ع) فرمود : بله اگر چه در بستر بمیرد شهید و زنده است و نزد خداوند از روزی های برزخی کامیاب می شود.
خدا روح این شهید و سایر شهدای راه حق و حقیقت را شاد فرماید. محمد حسین احسانی 12 اسفند 1393