نوبت شما به نقل از وبلاگ “سرلوحه” نوشت:
ما هم به رسم خجالت و شکسته نفسی و هزار تا خاک بر سری، میگوییم هیچ کار شایستهای نبوده.
آقای مسئول هم همین حرف را میگیرد و میگوید حالا که این قدر خاک بر سرید جلوی شهدا، فردا اولِ وقت دستور بدهید یک پارچه بنویسند که یاد شهدا گرامی باد و نصب کنند جلوی در ورودی ادارهتان. یادتان هم باشد که حتماً زیرش اسم نهاد ما را هم بنویسید. صورت جلسه تنظیم میشود و قرار میشود به همین، چون ما خودمان تا به حال در مقولهی شهدا و دفاع مقدس ورود نکردهایم و این آقای رزمنده و شهید زنده، بهترین طرحها را به زعم خود دارد و اصلاً نهادش راه افتاده برای همین زنده نگه داشتن یاد شهدا که کمتر از شهادت نیست.
فردا صبح، اولین کسی که بعد از نصب پارچه سر و کلهاش پیدا میشود، عکاس همان نهاد است، برای گرفتن عکس و در انتها، ارائهی گزارشی مبنی بر انجام چند صد برنامهی ویژه.
تمام فهم این مسئول از مقولهی فرهنگ ایثار و شهادت و دفاع مقدس، نصب تابلو نوشتههایی است که نه تنها بازخوردی ندارند، که مدام دیدن یک جملهی کلیشهای- که ویژهی مسئولین است تا همان را بکنند توی گوششان و بر مبنای همان کار تولید کنند- توسط مخاطب عام که هر روز مجبور است حرف قلمبهای را بشنود، حال تهوع میدهد.
القصّه، غصّه، انتصاب عناصر تبلیغاتچی به جای عناصر مولد فکر است در کسوت مدیر مجموعههای مربوطه. عناصری که تمام توانشان در فکر کردن، میشود گسترش فعالیتهایی که بُرد تبلیغاتی داشته باشند و حداقلهای اثرگذاری. و متأسفانه این روند در نهادهای فرهنگی و انقلابی به شدت نمایان است. والا هیچ تولید کنندهی فکری در یک سازمان و نهاد تبلیغاتی که وظیفهاش فقط و فقط جارچی بودن است و در نهایت ساختن گزارشهای طویل و عریض از ماحصل دسترنج سایرین و گرفتن کمک از این و آن و آوردن مقام و رتبهی کشوری بر مبنای همان گزارشات، نه تنها نمیماند، که قدم هم نمیگذارد.
پ.ن: شکایت این آقایان از عدم ورود بچهمذهبیها به برخی نهادها، غلط است؛ مدیران یا خودشان را اصلاح کنند، یا بروند خانه، حقوق بازنشستگیشان را بخورند؛ مثل مرد.
انتهای پیام
با سلام
تصاویر اخبار روزنامهء کیهان در تاریخهای 23 و 14 بهمن ماه 1357
http://pwsh.blogfa.com/post/272/4
مدیر پاتوق وبلاگ نویسان شاهرود