مارس 28, 2023

نوبت شما

باشگاه وبلاگ نویسان استان سمنان

انقلاب اسلامی ؛ احیاگری شیعی و چالش های فراروی غرب

نوبت شما به نقل از وبلاگ “اشــــراق” نوشت:

انقلاب اسلامی ایران

آغاز هجوم غرب به شرق اسلامی از کی و کجا بوده و اوّلین مقاومت چگونه آغاز شد؟ چگونه شیعه در متن حرکت جهان اسلام قرار گرفت؟ انقلاب اسلامی چه واهمه ای در جان غرب ایجاد کرده است؟ در کنفرانس شیعه شناسی تلاویو چه گذشت؟ دلایل حمایت آشکار و نهان غرب از القاعده و جنایت های سلفیّون چیست؟ پروژه ی نظم نوین جهانی غرب در چه مرحله ای است؟ واکنش سخت و نرم غرب در برابر انقلاب اسلامی چیست؟ و چرا باید به نشانه های آخرالزمّان توجه کرد؟

آغاز هجوم غرب به شرق
شناسایی اسلام و شرق اسلامی در غرب،از جنگ های صلیبی آغاز شد.آن زمان که شوالیه های سرگردان و مزاحم اربابان کلیسا و میلیون ها گرسنه،فرمان حمله به شرق را که از سوی پاپ و جماعتی از کشیشان صلیبی دریافت کردند.

آن جماعت انبوه به هوای دست یابی به ثروت شرق،بزرگترین اردو کشی را در پوشش رفع موانع زیارت «بیت المقدّس» و آزادسازی «قدس» از دست مسلمانان،آغاز کردند.

در اینجا بود که در رمضان 492 ه.ق. قاضی ابوسعد هروی،بدون عمّامه و با سر تراشیده به نشانه ی عزاداری،فریاد زنان وارد بارگاه وسیع خلیفه می شود.انبوهی از همراهان پیر و جوان به دنبال او می آیند و با هیاهو گفته های او را تأیید می کنند و همانند او،منظره ی خشم آلود،ریش های آشفته و سرهای تراشیده را عرضه می دارند.

تنی چند از اهل بارگاه سعی می کنند قاضی را آرام سازند؛امّا او با حرکتی تحقیرآمیز آنان را کنار می زند و قاطع و مصمّم به وسط تالار می رود و با فصاحت واعظی پرشور از فراز منبر،حضّار را بی توجّه به شأن و مقامشان مورد خطاب قرار می دهد:
چگونه روا می دارید که در سایه ی امنیّتی سعادت بار،مانند گل های باغ در زندگی سبک سرانه و زودگذر چرت بزنید و از دنیا غافل باشید و برادران شامی شما جز در میان سرگین شترها و امعاء و احشای کرکس ها،جایی برای زیستن نداشته باشند؟ چه خون هایی که ریخته نشد! چه دوشیزگان زیبایی که مجبور نشده اند از فرط شرم،چهره هایشان را با دست بپوشانند! آیا اعراب غیور از این اهانت ها خشنودند؟ آیا ایرانیان دلیر تن به این بی آبرویی ها می دهند؟

وقایع نگاران عرب می نویسند:
این خطابه اشک از دیدگان جاری می ساخت و بر دل ها چنگ می زد.همه ی حضّار از شدّت گریه تکان می خوردند؛امّا هروی خواهان هق هق گریه ی آنان نیست و فریاد می زند:
بدترین سلاح مرد این است که از شمشیرها آتش جنگ برخیزد و او اشک بریزد.

روز جمعه،22 شعبان سال 492 ه.ق.مصادف با 15 ژوئیه 1099 م.فرنگیان،«بیت المقدّس» را پس از محاصره ای چهل روزه تسخیر کردند.دو روز بعد که کشتار متوقّف می شود،در میان حصارهای شهر حتّی یک مسلمان نیز نمانده بود.هزاران هزار مسلمان در گودال هایی لبریز از خون،در آستانه ی منازل یا اطراف مساجد افتادند.در میان آنان انبوهی از ائمّه ی جماعت،علمای دین و صوفیان مجاور نیز دیده می شدند.

کشتار و تاراج بیت المقدّس که نقطه ی شروع دشمنی هزار ساله ی اسلام و جهان غرب بود،هیچ گونه جهش ناگهانی ایجاد نکرد.نیم قرن به درازا کشید تا مشرق زمین مسلمان در برابر جهان مسیحی بسیج شود و ندای جهادی که از سوی قاضی القضّات «دمشق» (هروی) در بارگاه خلیفه سر داده شد،نخستین اقدام رسمی در زمینه ی مقاومت بود.

اگر چه واسپس 200 سال جنگ صلیبی،سرزمین های مسلمانان با رشادت مردانی چون شیرکوه و صلاح الدّین ایّوبی از فرنگیان مسیحی باز پس گرفته شد؛امّا خاطره و نتایج این سال ها و جنایات صلیبیون هیچ گاه از سرزمین های اسلامی محو نشد.

دیگر بار غرب،صلیبیون تا دندان مسلّح را وارد کارزار ساخته است.شهر به شهر و روستا به روستا پیش می آید.چونان گذشته از هیچ جنایتی رویگردان نیست.تُرک،فارس،عرب و کُرد نمی شناسد.از منظر او،جملگی مسلمانانی هستند که می بایست کشته شوند.

نام اسلام و رسم مسلمانی،چنان غرب مسیحی و یهودیّت صهیونیستی را یکپارچه ساخته که جز اضمحلال کامل رسم مسلمانی را نمی طلبند.ساده لوحی است اگر پنداشته شود که سواره نظام های فرنگی بر دروازه های «نجف» و «کربلا» متوقّف خواهند شد!

انهدام کامل سرزمین های اسلامی،لگد کوبی همه ی مساجد و مشاهد شریف،قتل عام مسلمانان و به ویژه شیعیان،استراتژی قطعی مسیحیان صهیونیست در اوّلین دهه ی هزاره ی جدید است؛امّا هیچ صدایی،هیچ فریادی،هیچ تهدیدی،هیچ تمهیدی برای آن همه خطر و حادثه که کیان اسلام و مسلمانان را به مخاطره انداخته از میان سرزمین های اسلامی،از میان جمع نویسندگان و اندیشمندان برنمی خیزد.

بلای روشنفکری طیّ دو قرن گذشته،تمامی حساسیت ها،تعصّب ها و غیرت های مسلمانان را از بین برده است.اگر امروز همه ی توان و قوای نهفته ی مردم مسلمان جهان را برای سردادن فریادی بلند،به بلندای آسمان و پهنای زمین بسیج نکنیم،اگر امروز همه ی توان مالی،اعتبارهای بین المللی و سرمایه های خدادادی را برای تهدید و توقّف این سیل بنیان کن که به نام مسیح و صلیب وارد میدان شده،به کار نگیریم،فردا دیر است.فردا یعنی تحمّل بیش از هزار سال سلطه ی تام و تمام مسیحیّت صهیونیستی بر همه ی مساجد و مشاهد و منابر و مقدورات و مقدّرات شرق اسلامی.

تخریب «بیت المدّس»،تخریب «مسجد کوفه» و تهدید «مسجدالحرام» به منزله ی از هم پاشیدن ستون های عمده و نگه دارنده ی کیان شهرهای اسلامی و جوامع مسلمانان بر پهنه ی خاک است.

تجربه ی بیش از 50 سال حضور یهود در «فلسطین» اشغالی،حاکی از آن است که هرگاه مسلمانان فریاد اعتراض و تهدید سر داده اند،آنان در لاک دفاعی فرو رفته و از حجم تهدیدها کاسته اند.تداوم این سکوت و انفعال تا سر حدّ دریغ ورزیدن از حمایت همه جانبه ی لفظی یا حضور گسترده ی خیابانی به زودی و برای همیشه «مسجدالاقصی» و «قبّة الصّخره» را از صحن و گستره ی بیت المقدّس محو خواهد کرد.

گویی این فریاد صلاح الدّین ایّوبی واسپس قرن ها دیگر بار طنین افکن شده است:
فرنگیان را ببینید! ببینید با چه سماجتی در راه دینشان می جنگند؛در حالی که ما مسلمانان هیچ شور و حرارتی برای پیش برد این جهاد مقدّس از خود نشان نمی دهیم.

ائتلاف صلیب و صهیون
در نقاط عطف بعدی و به ویژه در قرون جدید،آنگاه که غرب با تجربه ی نظام سرمایه داری و انقلاب صنعتی پوست ترکاند و در هوای جلب و جذب بازار،سلطه بر منابع زیرزمینی و رو زمینی و اعمال قدرت،استعمارگری را پیشه ساخت،میسیونرهای مذهبی مسیحی و مستشرقین به عنوان پیش قراول و جاده صاف کنان غرب استعماری،اقصا نقاط این جغرافیای وسیع را زیر پای گذاشتند.

آنها از راه دریا آمدند و تمامی خشکی ها را درنوردیدند.شهری و روستایی را آلوده به آموزه های خویش ساختند و به بهانه ی سواد آموزی و درمانگری در جای جای این سرزمین،مدرسه و بیمارستان ساختند تا شاید مسلمانان را به مسیحیّت فرا بخوانند.

این حضور،خود امکان وسیع و گران قدری را برای جاسوسی،نفوذ در دربارها،سرقت منافع مکتوب،فراگیری زبان های شرقی و تهیه ی نقشه از همه ی مناطق و منابع و ثروت ها،در اختیار این پیش قراولان استعمار گذاشت.از عصر زندیّه تا قاجار،رد و نقش این جریان میسیونری را در همه ی نقاط شرق اسلامی می توان جستجو کرد.

شروع نهضت های ضدّ استعماری،به همراه رنج ها و مرارت ها،کشورهایی چون «الجزایر»،«عراق»،«پاکستان»،«هند» و سایر بلاد اسلامی را از چنگ استعمارگران خارج کرد؛این همه در حالی که آنان،به رغم همه ی فشار غربیان،هیچ گاه نتوانستند از «ایران اسلامی» کشوری مستعمره و زیر نگین تام و تمام دول غربی بسازند.

غرب با «شرق اسلامی» آشنا شد و چونان همیشه با حرص و حسد به جان شرق افتاد و چون زالو همه ی توش و توان شرق را مکید و چتر سلطه ی بلامنازع فرهنگی و تمدّنی خود را بر همه ی ظرفیّت های فرهنگی و مادّی شرق بزرگ گسترد.در این عصر،شرق شناسان همه ی منابع شرق را به یغما بردند و کتابخانه ها و موزه های خود را از آثار شرقی انباشتند.در نقطه عطف بعدی،آن هنگام که نسیم آزادی از قید استعمار ورزیدن گرفته بود و غرب چاره ای جز عقب نشینی نداشت،حکومت های دست نشانده،تحصیل کرده های از فرنگ برگشته و فراماسونرها جانشین نیروهای نظامی استعمار شدند.

اعضای لژهای مخفی ماسونی،پنهانی،بر سه جریان اصلی فرهنگی،سیاسی و اقتصادی شرق حاکم شدند.آنها بر مسند و جایگاه مدیریت مدارس جدید،دانشگاه ها،رسانه های جمعی،مطبوعات و مدیریت دستگاه های فرهنگی و علمی،همه ی تلاش خود را صرف سکولاریزه کردن فرهنگ شرق کردند و با رواج غرب زدگی و روشنفکری عقیم در میان توده های مردمی،زمینه ساز حضور غربیان در میان مناسبات و معاملات مهم و تعیین کننده گردیدند.

همچنین آنها با جلوگیری از شکل گیری جریان های ضدّ غربی و ضدّ یهودی،تضعیف اسلام و مرجعیّت اسلامی علماء را باعث شده و به عنوان خدمت گزار غرب به جاسوسی نیز مشغول آمدند.

بی دلیل نیست که از عصر قاجار تا آغاز انقلاب اسلامی در سال 1357 ه.ش. عموم نخست وزیران،وزیران و رؤسای دانشگاه ها،مدیران مراکز مهمّ فرهنگی و مدیران رسانه های مهمّ عمومی از میان لژهای قراماسونری بیرون آمده بودند.انباشته شدن کتابخانه ها و موزه های غربی از منابع،متون و آثار فاخر فرهنگی و تمدّنی شرق،تنها بخش کوچکی از حادثه ی حضور استعمار و غرب در این بخش از زمین بوده است.

آغاز شناخت شیعه از سمت غرب
با این همه و به دلایل مختلف،غرب به صورت کامل با جریان فرهنگی و فکری شیعه در شرق اسلامی آشنایی پیدا نکرده بود.آنها عموماً شیعیان را به عنوان قرقه ای منشعب و معترض در جهان اسلام می شناختند که با جمعیّتی اندک در حاشیه ی حوزه  فرهنگی و تمدّنی اسلام زیست می کنند.

رویکرد ویژه ی شیعی به عالم و آدم و سنّت جاری مقاومت در برابر مصادیق ظلم و تباهی در میان آنها،خود باعث بود تا غرب به هیچ روی علاقه ای برای پذیرش خدمات بزرگ آنها و ایجاد فرصت برای بروز و ظهور این جریان فکری و فرهنگی نداشته باشد؛چه غرب نیک می دانست که در میان جغرافیای اسلامی،این جریان،حامل بزرگ ترین عنصر مقاومت و بازدارندگی در برابر غرب است.

واقعه ی انقلاب اسلامی و حضور این جریان فرهنگی و مذهبی در هیئت جریانی تمدّن ساز و مدّعی حضور در عرصه ی مدیریت کلان سیاسی،اجتماعی به ناگاه غرب را متوجّه بیداری و خیزش این جریان ساخت.شیعیان در هیئت جریانی فرهنگی و تمدّنی،از میان شرق اسلامی سر برکردند و غرب را با چالشی بزرگ روبه رو ساختند.

پرسش از غرب می توانست بنای عهد جدیدی را در زمین شیعه استوار سازد.عهدی که به فرهنگ سکولار،تمدّن الحادی و انسان سکولار غربی بگوید:نه!! از همین زمان،اولین مراکز پژوهشی غربی برای شناسایی شیعه و شیعه گری تأسیس شد.

روزی در دوران جوانی و در اوّلین سال های پیروزی انقلاب اسلامی به کتابخانه ی «حسینیّه ی ارشاد» رفتم.هم زمان با من گروهی از کشور «کانادا» برای فیلم برداری و تهیه ی مستندی از حسینیّه به این محل آمده بودند.آنها در حال آماده کردن وسایل خود بودند و من به دلیل آشنایی مختصری با موضوع شرق شناسی،می دانستم که حوزه ی «مک گیل کانادا»،یکی از مراکز مهمّ شرق شناسی و اسلام شناسی است.در دل به تهیه ی این فیلم معترض بودم.اعتراض خود را به مسئولان منتقل کردم،افاقه نکرد.به سالن اصلی برگشتم.در لحظه ای با استفاده از غفلت فیلم بردار پشت دوربین رفتم.دقیقاً منابع مکتوب موجود در قفسه ها را با استفاده از عدسی ویژه از نزدیک فیلم برداری می کردند.آنها «حسینیه ی ارشاد» را به عنوان یکی از مراکز مهم و پر جوشش و انقلابی و محرّک جوانان و دانشجویان می شناختند.

غربیان از همان سال های اوّلیه، شناسایی زمینه ها،عوامل،منابع،اشخاص و جریانات مؤثر در شکل گیری نهضت شیعی در «ایران» را آغاز کرد.

نهضت اسلامی شیعی در موقعیّتی حادث شد که غرب،واسپس 400 سال تاریخ جدید  خود و بسط فرهنگ و تمدّن الحادی،از استحاله و سکولاریزه شدن عموم فرهنگ ها و تمدّن ها در تمدّن های غربی مطمئن و به عبارت دیگر از جهانی شدن فرهنگ غربی آسوده خاطر شده بود.

تذکّر این نکته ضروری است که در هیچ یک از عناصر باقی مانده ی فرهنگی و مذهبی شرق،استعداد بر کشیدن مردم تا افق آینده ای متفاوت با همه ی آنچه که غرب پیشنهاد می کرد،وجود نداشت و غرب نیک می دانست که این همه در خود و با خود،استعداد ارائه الگویی برای مدیریت کلان با تکیه بر مبادی دینی را ندارند؛چنان که دریافته بودند در هیچ یک از معلّمان و مبلبغان و باقی مانده های عناصر فرهنگی غیر عربی،پرسشی جدّی،نقدی بنیادین و اعتراضی متّکی بر مبادی و مبانی حقیقی و غیر مادّی در برابر غرب و ارکان و عناصر فرهنگی و تمدّنش وجود ندارد.

درست در چنین هنگامه ای،سیلی بزرگ به راه افتاد؛سیلی از شرق اسلامی،از ایران شیعی.

این همه در حالی بود که غرب،شیعیان را به عنوان فرقه ای کم جمعیّت و محدود در بخش هایی از سرزمین بزرگ اسلامی می شناخت که در چنبره ی نظام فاسد و دست نشانده ی پهلوی،همه ی توش و توان خود را از دست داده است و امکان خلاصی از محدوده ی مباحث فقهی،کلامی و تاریخی منحصر در معاملات فردی و محدود را ندارد.

واکنش سخت و نرم غرب در برابر انقلاب اسلامی
اوّلین واکنش غرب در برابر این جریان بزرگ اجتماعی،سیاسی که مبتنی بر رویکرد اسلامی و مذهب شیعی تولّد یافته بود،تلاش برای حذف و مبارزه ی فیزیکی در میدان بود.

واقعه ی 8 سال دفاع مقدّس،ناظر بر این کوشش مذبوحانه بود.

به موازات این استراتژی،غرب با مدد گرفتن از همه ی امکانات دانشگاهی،پژوهشی،اطّلاعاتی و رسانه ای به شناسایی همه جانبه ی این جریان پرداخت.و بالاخره در سال 1984 م. یعنی بیست و پنج سال قبل از این تاریخ،اوّلین کنفرانس شیعه شناسی در «تلاویو» با حضور صدها مستشرق،شیعه شناس و عوامل اطّلاعاتی و امنیّتی ائتلاف صلیب و صهیون برگزار شد.

مارتین کرامر،نویسنده ی دیباچه ی «مجموعه مقالات کنفرانس» یاد شده می نویسد:
در دوران معاصر،تشیّع،برخی از قوی ترین مفاهیم طغیان انقلابی را پدید آورده است.شیعیان،اقلیّتی از مسلمانان هستند که از نظر سنّی ها،یعنی اکثریّت غالب مسلمانان،همواره به خاطر عقایدشان انگشت نما بوده اند.با این حال،جنبش های شیعی،امروزه استراتژی های سیاسی فوق العاده اصیلی ابداع کرده اند که غالباً موجب شگفتی و حیرت دنیای اسلام و غرب شده است.این شیوه ها در ایران،از عظیم ترین موفّقیت برخوردار بوده اند و الهام بخش سایر شیعیان در دنیای عرب و جنوب آسیا نیز شده اند.

آقای مارتین کرامر،هدف برگزاری کنفرانس و تدوین مقالات رسیده ی آن را در دو عبارت به این شرح بیان می کند:
این مجموعه هدفی مضاعف (دوگانه) دارد،نخست اینکه موقعیّت کنونی جریان اصلی تشیّع اثنی عشری را در مناطق مختلف جهان مشخّص کند و دیگر آنکه به ارزیابی تأثیر انقلاب ایران بر سراسر جهان بپردازد.

کرامر در همین مقدّمه از حضور و همراهی مرکز اطّلاعات «ایالات متّحده» در اسرائیل،اسحاق رابین،اباابان،توماس فریدمن و دیگران در کنفرانس یاد می کند.ممکن است مخاطبان عمومی به سادگی از کنار عبارات مارتین کرامر بگذرند؛امّا پژوهشگران حوزه ی مطالعات استراتژیک و استراتژیست های غربی از سه عبارت قوی ترین مفاهیم طغیان انقلابی،استراتژی سیاسی و الهام بخش به دنیای عرب و جنوب آسیا پی به شکل گیری زمینه های زنجیره ای از تحوّلات تاریخی،اجتماعی و سیاسی در شرق می برند که در سیر اکمالی خود،ضمن به چالش کشیدن تمامیّت فرهنگ و تمدّن غربی،پایان یافتن دوران فاعلیّت و تاریخ غربی را اعلام می دارد.همان که ساموئل هانتینگتون از آن به مثابه برخورد تمدّن ها یاد می کند.

نباید از یاد برد که هر تفکّر در وقت معیّن و مقدّر خود،آنگاه که مجال خروج از اجمال بیابد و در مرتبه ای از تفصیل،صورت فرهنگی به خود گرفته و در عرصه ی تاریخ جاری شود،با گذار از مراتب،مهیّای جعل استراتژی،ارائه برنامه ی تحوّل و خلق تمدّن می شود و به عنوان نمونه و الگویی،سرمشق سایر اقوام در عمل اجتماعی،سیاسی می گردد.

عدم موفقیّت در حذف فیزیکی،غرب را بلافاصله به مصاف در حوزه و فرهنگ هجمه ی فرهنگی کشید تا شاید از این مجرا،امکان استحاله ی تدریجی انقلاب اسلامی ایران فراهم آید.

وجود پایگاه روشنفکران لیبرال که از عصر قاجار تا عصر انقلاب اسلامی در کلیّه ی مصادر فرهنگی حوزه های علوم اجتماعی و دانشکده های علوم انسانی،حضور جدّی داشتند و در میدان ادب و هنر،سال های سال امکان الگوسازی و خط دهی از طریق ادبیات،سینما،تئاتر و امثالهم را یافته بودند،امکان این هجمه را فراهم آوردند،این گروه به راحتی می توانستند به عنوان سربازان خصم از درون عمل نمایند.

دعوت مردم به توسعه ی سیاسی و اقتصادی با پیش فرض توسعه ی فرهنگی که قریب به یک دهه ذهن و زبان جوانان و بسیاری از مجامع و مراکز سیاسی و اجتماعی «ایران» را به خود مشغول داشته است،در همین راستا،یعنی تلاش برای استحاله از درون قابل شناسایی و ارزیابی است؛چنان که ایجاد جریانات فرقه ای و به ویژه وهّابیت و سلفی گری که می توانند موجب کاهش پتانسیل جریان انقلابی و ممانعت از سریال آن به سایر نقاط شود،در همین راستا قابل شناسایی است؛ضمن آنکه،جریان فرقه سازی در خود و با خود،بروز نوعی پلورالیسم وحشتناک و شیطانی را سبب می شود.

آقای برنارد لوئیس،مستشرق و پژوهشگر معروف یهودی،در کنفرانس تلاویو (دسامبر 1984 م.) مقاله ای ارائه نمود که مطالعه ی آن می تواند بیانگر همه ی درک غرب از تفکّر و فرهنگ شیعی و خیزش اسلامی دوران معاصر باشد،او ضمن بیان این عبارت:
هدف شیعیان،بازگرداندن تاریخ به مسیر صحیح است و ذکر سوابق شکل گیری جریان فکری شیعی در جهان اسلام،ویژگی های دکترین شیعی در میان مسلمانان را بیان می کند.او این ویژگی ها را در چهار بخش یا چهار رویکرد زیر خلاصه می کند:
1- توجّه خاصّ شیعیان به موضوع غصب (خلافت) و ظلم؛
2- شورش مسلّحانه برای حذف حاکم ظالم و مبارزه با استبداد؛
3- شهادت طلبی به مثابه یک نظریه ی پشتیبان جهاد و جنگ مقدّس؛
4- باور مهدی و انتظار ظهور منجی موعود،حضرت مهدی(عج).

(نگارنده عبارات برنارد لوئیس را تلخیص و در چهار عنوان معرفی نموده است).در پایان،اسلام تشیّع و تسنّن را از هم تفکیک و شیعه گری را به صورت زیر تعریف می کند:شیعه گری،عبارت است از مخالفت با وضع موجود و نظام حاکم که اغلب،الزاماً با نیّت تغییر این نظم همراه نیست.

وی نتیجه ی این مخالفت با وضع موجود را در بین شیعیان،ناظر بر وجود این باور شیعی می داند که از نظر آنها که هیچ مشروعیّتی در نظم موجود وجود ندارد،تاریخ مسیر اشتباهی را در پیش گرفته است و برای بازگرداندن تاریخ به مسیر صحیح،ناگزیر می بایست درگیر با برنامه های عملی شد.

نمی توان از نظر دور داشت که ظلم ستیزی،مبارزه با ظالم تا سر حدّ شهادت و مجاهدت برای اصلاح گری و گذار از وضع موجود،جملگی متّکی به باور مهدوی و فرهنگ انتظار است.به واقع،تفکّر پشتیبان حرکت های اصلاحی و جهادی را در باور به ظهور منجی موعود باید دانست.

بی شک،کلام شیعی،منبعث از «کتاب الله» و عترت رسول اکرم(ص)،خود مهم ترین پشتیبان و حامی این باور در میادین نظر و عمل بوده است.

در سایر مقالات ارائه شده در این کنفرانس نیز،الگوگیری از نظرّیه ی شهادت طلبی و به ویژه نهضت سرخ حسینی در کربلا سال 61 ه.ق. و مهدی باوری به عنوان دو مشخّصه ی فرهنگی و شیعی و پشتیبان نظری در مناسبات اجتماعی معرفی شده است.

نباید از نظر دور داشت که ائتلاف صلیب و صهیون و سران سازمان های مخفی با مشاهده ی الگوگیری مستضعفان شرق اسلامی از شیعیان و رویکرد رو به تزاید ساکنان غرب به اسلام طیّ سال های اخیر،همه ی تلاش خود را مصروف مخدوش ساختن چهره ی اسلام و نهضت های اسلامی ساختند.

حمایت آشکار و نهان غرب از القاعده و جنایت های سلفی که عموماً با حمایت لژهای ماسونی که امروزه در لباس و کسوت پادشاهان و امیران بسیاری از کشورهای عربی،همچون «قطر»،«امارات»،«اردن»،«مصر» و «عربستان» صورت پذیرفته،سبب گردیده تا غربیان از مجاهدان طریق صلاح و اصلاح،به عنوان تروریست یاد کرده و نهضت های حق طلب را به عنوان جریان های تروریستی معرفی کنند.

رسانه های عمومی و به ویژه سینمای هالیوود طیّ سی سال اخیر،همه ی تلاش خود را مصروف معرفی مسلمانان و اعراب به عنوان تروریست،ضدّ انسان،ضدّ فرهنگ و تمدّن،خشک مغز و متحجّر نموده است.

دلایل واهمه ی غرب از انقلاب اسلامی
گفتنی است که آغاز نهضت های دینی و به ویژه حرکت های جهادی مستقل (و نه جریانات فرقه ای منتسب به سازمان های اطّلاعاتی ائتلاف صلیب و صهیون) باعث بود تا دو واهمه به جان غرب بیفتد.واهمه ی اوّل و نزدیک،احتمال شکل گیری یک کانون قدرت اسلامی در شرق و از میان «ایران» بود.سرزمینی که به عنوان قطب تفکّر و فرهنگ شیعی،قابل شناسایی بود و ترس دوم،به احتمال بروز نهضت جهانی امام مهدی(عج) از «جزیرة العرب» بر می گشت.

قدرت گرفتن ایران اسلامی و سپس سقوط صدّام و بی اثر شدن بسیاری از توطئه های ائتلاف صلیب و صهیون،ترس اوّل را در هیئت واقعیّتی انکارناپذیر نمودار ساخت،در شرایطی که بحران های چند وجهی حاصل،از بروز ضعف و سستی در پایه ها و ارکان فرهنگ و تمدّن غربی،هر روز بیش از پیش غرب را مستعدّ سقوط و متلاشی می ساخت.

تلاقی این دو واقعه سقوط غرب و صعود شرق که یکی روی به صعود داشت و مدارج ارتقا را تجربه می کرد و دیگری درکات نزول و فروپاشی را،سران پنهان صلیب و صهیون را که آرزوی تأسیس حکومت جهانی را در سر می پروردند و قرن ها برای تحقّق آن تلاش و سرمایه گذاری کرده بودند،به طرّاحی جنگ آخر الزّمانی به عنوان پروژه ای برای حذف عوامل مزاحم،کنترل شرایط و تغییر مسیر تاریخ به نفع غرب کشید.

بنیادگرایان مسیحی و مبلّغان انجیلی پروتستان با مدد گرفتن از همه ی امکانات تبلیغی و رسانه ای به این پروژه،صورت واقعه ای دینی و متوهم بخشیدند تا امکان حمایت مردمی و استفاده از همه ی ظرفیّت ها و توان اقتصادی و نظامی «آمریکا» فراهم آید.ابزاری پر قدرت که سران توطئه را برای اجرای پروژه ای بزرگ در ابعاد جهانی یاری داد.

رسانه های تبلیغی مذهبی،با تفسیر سناریوی جنگ آخرالزّمانی میان دو قبیله ی خیر و شر(حامیان بنی اسرائیل و مسلمانان) طیّ بیست سال اخیر،خیزش های اسلامی و از جمله نهضت اسلامی شیعی ایرانی را به مثابه سر بر آوردن نیروهای شر و دجّال آخرالزّمانی معرفی کردند و به استناد اقوال برخی از مردان صاحب نام این خطّه به پیروان خود،مهیّا شدن زمینه های جنگ آخرالزّمانی آرماگدون و ضرورت بسیج عمومی برای مقابله با آن گوشزد کردند.

درگیر ساختن مسلمانان و ساکنان شرق اسلامی در پروژه ای تعریف شده و جنگی نابه هنگام،امکان عملیاتی شدن پروژه ی تأسیس حکومت جهانی،سران ائتلاف صلیب و صهیون (مردان پشت پرده ی لژهای شیطانی و ماسونی) را ممکن می سازد.

در حال حاضر پروژه ی نظم نوین جهانی غرب که از اجزای تأسیس حکومت جهانی است،آخرین مراحل اجرایی حود را پشت سر می گذارد.

ایالات متّحده ی آمریکا تنها به عنوان یک بانک و ابزاری برای اجرای مأموریت گردانندگان این نظم نوین قابل شناسایی است.به استناد سخنان اشخاصی مثل جرج سوروس که اخیراً (2011م.) در مصاحبه با «فاینشنال تایمز» ارز جهانی جای گزین دلار را هم اعلام نموده است،امکان جای گزینی قدرت دیگری در جهان،به عنوان عامل اجرای پروزه ی نظم نوین جهانی وجود دارد.

طیّ یکی،دو سال اخیر،به گونه های مختلف از احتمال بروز حادثه ای در 2012م. سخن به میان آمده است.

با توجّه به اینکه «ایران اسلامی»،به عنوان کانون قدرت در شرق اسلامی،حامل تفکّر و فرهنگ مهدوی با روحیه ی جهادی و توان الگودهی شناسایی شده و مقاومت دیرینه اش در برابر غرب،ارکان فکری،فرهنگی و بالأخره تمدّنی غرب را به مخاطره افکنده است،توجّه به نکات زیر ضروری به نظر می رسد:

  • هیچ کس از وقت ظهور مقدّس مطّلع نیست؛چنان که باب نیابت جامع،خاص و تشرّف ارادی برای همگان مسدود است.از این رو توجّه و مراقبت درباره ی سه امر مهمّ فوق،ضروری و مدّعیان،مستحق شناسایی و تعقیب و تعذیرند.این مهم،جامعه را از غلتیدن در التهاب،تعجیل و هلاکت،رهایی می بخشد؛
  • با توجّه به همه ی دسیسه های خصم،رهزنی فرقه های نوظهور و مدّعیان،به موازات بروز بحران های طبیعی و غیر طبیعی در جهان،بسط معارف مهدوی به اتّکای منابع و مطالعات جدّی توسط اشخاص صاحب نظر و از طریق رسانه های جمعی،آثار هنری،برنامه ریزی های آموزشی رسمی و تربیت مربیّان و مبلّغان شایسته ضروری است،چه عدم آگاهی و معرفت درباره ی امام مبین،منجر به مرگ جاهلی و عدم وقوف به آخرالزّمان و نشانه ها،موجب غلتیدن در میان شبهات و انحرافات می شود و اشخاص را از انجام تکلیف درست و به موقع و مصونیّت بخشی سریع باز می دارد؛
  • پس از واقعه ی یازدهم سپتامبر،غرب همه ی تلاش خود را مصروف معرفی اسلام و «ایران» به عنوان تهدیدی علیه جهان غرب و بشریّت نموده است.از این رو،هرگونه حرکت سیاسی و اجتماعی حساب نشده به ویژه از سوی دولت مردان و حتّی سخنرانی های مهم در محافل بین المللی،به عنوان سندی برای اثبات این ادّعا و توّهم شیطانی تلّقی شده و بیش از پیش عموم ساکنان بی خبر و بی غرض غربی را که زیر سلطه ی رسانه های وابسته به ائتلاف صلیب و صهیون به سر می برند،علیه جهان اسلام و رویگردانی از اسلام،تشویق می نماید.

ناگفته پیداست که انجام بسیاری از مأموریت ها و پروژه ها می تواند توسط سازمان های غیر دولتی و مؤسّسات غیر سیاسی و غیر وابسته به دولت به اجرا در آید؛بی آنکه انگشت اتهام را متوجّه نظام و دولت جمهوری اسلامی ایران نماید؛

  • متأسّفانه طیّ سال های اخیر از این مهم غفلت شده و برخی از مدیران ارشد متأثر از مشاوران ناپخته به صحنه هایی وارد شده و به سخنرانی پرداخته اند که همین امر،بهانه دست خصم داده است تا بیش از پیش،جوامع جهانی را علیه ایران اسلامی بشورانند؛
  • ایجاد شکاف در صفوف مسلمانان،مخدوش ساختن چهره ی انقلاب اسلامی و زعامت حضرت امام خمینی(ره) و فروکاستن شأن و رفعت مقام ایشان به واسطه ی جماعتی خام و فریب خورده،حیله ی جدیدی است که برخی از یاران انقلاب در دام آن گرفتار آمده اند.مراقبت از این امر و تبرّی جستن از این عوامل و شیوه ها می تواند خصم در کمین را ناامید و شکاف و رخنه را مسدود نماید.از این رو،متذکّر شدن جوانان به مقصد و مأموریت اصلی سفینه ی انقلاب اسلامی و زمینه سازی شرایط ظهور،امری ضروری به نظر می رسد.

بسیاری از حوادث و وقایع (در آسمان و سطح زمین) با حوادث یاد شده در روایت آخرالزّمانی که مبیّن وقایع ما قبل ظهور حضرت حجّت(عج) است،هم خوانی یا دست کم مشابهت دارد.همین امر باعث بوده تا برخی از فرط شوق انتظار،حکم به محتوم بودن واقعه ی شریف ظهور در در زمان نزدیک نمایند.

اولاً همه ی ما امید داریم و مشتاقیم این واقعه در زمانی نزدیک و در وقت حضور و حیات ما اتّفاق بیفتد.امّا از این رو،ضمن ایجاد آمادگی همه جانبه در اعمال شخصی و جمعی و در میان همه ی مناسبات،ضرورت دارد از محتوم نشان دادن واقعه پرهیز شود.

چنان که می دانیم از زمان قطعی ظهور،هیچ کس مطّلع نیست و ما موظّف و مکلّف به دروغ زن خواندن مدّعی و تعیین کننده ی وقت ظهور هستیم؛امّا باید امید را در دل ها زنده نگه داریم،از منکرات پرهیز داریم و توسّل و تمسّک به امام مبین و دل خوش بودن به عنایاتش را متذکّر شویم و از فرو غلتیدن در دام فتنه ها و ملاحم مراقبت کنیم.مبادا که ناخواسته در میدانی وارد شویم که ائتلاف صلیب و صهیون آن را شرط بقا و دوام شیطانی خود می شناسند.

منبع : مسیحیان صهیونیست و عملکرد آنان در شرق اسلامی –  اسماعیل شفیعی سروستانی.

انتهای پیام