نوبت شما به نقل از وبلاگ (فائزون): تا آمدم شاتر را بزنم دیدم توی کادر دو نفر ایستاده… یکی با ترس و خجالت، و دیگری با ژستی که یعنی: «با خواهر من چه کار داری؟ من برادرش هستم. حواست باشد!» .
با آن قد و قامت و پاهای کوچکش پیاده به سمت حرم اربابمان سید الشهدا(ع) می رفت.
دخترک چادرش رو همینطور توی صورت کوچک و دوست داشتنیاش جمع کرده بود و به اطراف نگاه میکرد.
دمپاییهای بزرگتر از پایش هم بدجور دل میبرد!
از گروه زدم بیرون تا عکس بگیرم.
تا آمدم شاتر را بزنم دیدم توی کادر دو نفر ایستاده.
یکی با ترس و خجالت، و دیگری با ژستی که یعنی:
«با خواهر من چه کار داری؟ من برادرش هستم. حواست باشد!» .
آری او برادر آن دخترک بود.
دوربین را گرفتم کنار و لبخندی زدم و بعد این عکسها در حافظهی دوربینم ثبت شد.
http://faezun14.blogfa.com/post/15
مطالب جالب
بیت کوین در آینده و ارزهای دیجیتال و رمزنگاری شده
ترجیح میدهم پیشنهاد وزارت خارجه به فرد دیگری داده شود
برای عید به هیچ وجه این ماهی های قرمز را نخرید/ روش نگهداری ماهی قرمز خانگی