نوبت شما به نقل از وبلاگ (عشق پنهان): آیتالله تهرانی در شرح حدیثی از امام صادق(ع) میگوید: چه بسیار افرادی که آرزوهایی میکنند که به ضررشان است و خودشان نمیفهمند؛ پس بهتر این است که خواستههای خود را به خدا واگذار کنند.
شرح چهار حدیث امام صادق(ع) از لسان آیتالله تهرانی
آیتالله تهرانی در شرح حدیثی از امام صادق(ع) میگوید: چه بسیار افرادی که آرزوهایی میکنند که به ضررشان است و خودشان نمیفهمند؛ پس بهتر این است که خواستههای خود را به خدا واگذار کنند.
فردا 17 ربیعالاول سالروز میلاد باسعادت صادق آل محمد(ص) است.شرح چهار حدیث نورانی از این امام همام از لسان معلم اخلاق و عالم عامل، مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی به شرح زیر است:
حدیث اول: روی عن الصادق علیه السلام قال: فی وصایا لقمان لإبنه قال: «فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْیَا فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ مَا بَلَغُوا بِقَطْعِ طَمَعِهِمْ»؛ روایت از امام صادق صلوات الله علیه منقول است که حضرت فرمودند: از جمله سفارشهای لقمان به فرزندش این است که: اگر میخواهی عزت دنیا را برای خودت جمع کنی «فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْیَا»، طمعت را نسبت به آنچه در دست مردم است قطع کن؛ «فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ».
عزت حکام، عزت نیست ذلت است
عزتهای دنیایی چند شاخه دارد: عزت مالی هست، عزت آبرویی هست و… عزتها مختلفاند. حقیقت عزت هم این است که انسان بتواند قلوب دیگران را به خودش جلب کند که گاهی از آن تعبیر میکنند به سلطه بر قلب.این خودش قدرتمندی است.گاهی سلطه بر بدن است که معمولاً عزت حکام، سلطه بر ابدان است که آنهم بواسطه زور و… حاصل میشود. این عزت نیست، بلکه ذلت است.
عزت واقعی این است که انسان سلطه بر قلوب پیدا کند، به تعبیر ما تسخیر قلوب کند.لقمان به فرزندش فرمود: در دنیا عزتهای مختلفی داریم.اگر میخواهی همهاش را طوری جمع کنی که در هر بعدی از ابعاد زندگی دنیاییات عزیز باشی و در واقع جلب قلوب کنی، طمعت را نسبت به آنچه در دست مردم است، قطع کن؛ «فَاقْطَعْ طَمَعَکَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ».
این جمله اشاره به این است: جز این نیست که آنچه در دست مردم است، امور مادی است. سرآمد امور مادی مال و ریاست است. حالا به این کار نداریم، هر چه میخواهد باشد.تو اصلاً و ابداً چشمداشت نسبت به آنچه در دست دیگران از امور دنیایی هست، نداشته باش، بلکه بیاعتنا باش.همین موجب میشود که همه تو را عزیز بدانند، یعنی از نظر درونی تو را دوست بدارند.
سپس حضرت برای مثال فرمودند: پیامبران و صدیقین با دست خالی به آن جایگاهی را که باید برسند که تسخیر قلوب مردم است رسیدند.غالب پیامبران از نظر امور مادی فقیر بودند و با همین فقر ظاهری که در بین اجتماع داشتند، به آنجایی که باید میرسیدند، رسیدند و مردم دوستشان داشتند: «فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ مَا بَلَغُوا». چرا به این جایگاه رسیدند؟ «بِقَطْعِ طَمَعِهِمْ». چون اینها هیچ نظری به آنچه در دست مردم از امور دنیایی بود، نداشتند. لذا همه پیامبران تسخیر قلوب میکردند نه تسخیر بدن و افرادی هم که آنها را میدیدند و با آنها بودند دوستشان میداشتند.
بحارالانوار ج 13 ص 420
حدیث دوم: روی عن الصادق(علیه السلام) قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه وآله وسلّم) لِاَصْحَابِهِ اَیُّ عُرَى الْإِیمَانِ اَوْثَقُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ اَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّکَاةُ… فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِکُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیْسَ بِهِ وَ لَکِنْ اَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ وَ تَوَالِی اَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّی مِنْ اَعْدَاءِ اللَّهِ.
از امام صادق(ع) منقول است که حضرت در روایتی فرمودند: پیغمبر اکرم(ص) به اصحابشان فرمودند: «اَیُّ عُرَى الْإِیمَانِ اَوْثَقُ»، در میان دستگیرههای ایمان کدامیک محکمتر است؟ معلوم میشود انسان میتواند با تمسک جستن به ایمان، خودش را نجات و از هلاکت نجات بخشد.همچنین معلوم میشود ایمان چندین دستگیره دارد که هر که به آنها تمسک پیدا کند، نجات مییابد.حال حضرت سؤال میکنند که در بین اینها کدامیک محکمتر و اطمینانبخشتر است؟ چون هرچه محکمتر باشد، آدم را بهتر از پرتگاه نجات میدهد.
محکمترین دستگیره ایمان کدام است؟
در جواب عرض کردند: «اللَّهُ وَ رَسُولُهُ اَعْلَمُ»، خدا و پیامبرش بهتر میدانند؛ «وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ»، بعد برخی از اصحاب گفتند: نماز، «وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّکَاةُ» برخی دیگر گفتند زکات؛ هر یک از اصحاب با اینکه گفتند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند، اما اظهار نظر کردند. بعد از اینکه اظهارنظرها تمام شد، پیامبر(ص) فرمودند: «لِکُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیْسَ بِهِ»، اینهایی که اسم بردید، همه فضیلت دارند و دستگیره و نجاتبخش هستند، اما من به دنبال محکمترین آنها هستم که اگر انسان به آن متمسک شد و آن را پیشه گرفت، هیچگاه سرنگون نمیشود و به هلاکت نمیرسد.
هم دوستی و هم دشمنی باید بر محور خدا باشد
سپس حضرت فرمودند: «وَ لَکِنْ اَوْثَقُ عُرَى الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ»، محکمترین دستگیره ایمان این است که انسان دوستی و دشمنیاش با دیگران بر محور خدا باشد نه هوای نفس.حضرت معیار میدهند، اگر کسی را دوست داری برای خدا دوست بدار نه برای غیر خدا، مثل امور مادی دنیایی یا هوای نفس و اگر کسی هم در نزد ما مبغوض و مطرود است، باید به خاطر خدا باشد نه هوای نفس.مثلاً چون میبینم او دارد از احکامالله تخلف میکند، مطرود من میشود؛ «دوستی بر محور خدا و دشمنی بر محور خدا».
حضرت در ادامه فرمودند: «وَ تَوَالِی اَوْلِیَاءِ اللَّهِ»، و رابطه دوستی و سرپرستی با کسانی برقرار کن که دوستان خدا هستند؛ یعنی اگر در روابط اجتماعی میخواهی با کسی رفیق شوی، برو کسی را پیدا کن که از اولیاء خدا است.بحث اول در رابطه با دوستی بود، اما این بحث در مورد رفاقت و سرپرستی است.
در عبارت بعد حضرت میفرمایند: «وَ التَّبَرِّی مِنْ اَعْدَاءِ اللَّهِ»، از دشمنان خدا برائت بجوی و کنارهگیری کن. نباید نسبت به کسانی که ضدیت با خدا دارند بیتفاوت باشی، بلکه باید از آنها تبری بجویی. «تبری» یعنی هیچگونه رابطهای، چه درونی وچه بیرونی با او برقرار نکنی.مثلاً تا میگویند: فلانی، بگو: بنده با ایشان کاری ندارم و او با من هیچ ارتباطی ندارد.
بحارالانوار ج66 ص242 – کافی ج2 ص125- وسائل ج16 ص177 شماره21284
حدیث سوم: روی عن الصادق(ع) قال: کَمْ مِنْ نِعْمِةِ اللهِ تَعالی عَلی عَبْدِهِ فِى غَیْرِ اَمَلِهِ وَ کَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ اَمَلاً اَلْخِیارُ فِی غَیْرِهِ؛ از امام صادق(ع) در روایتی منقول است که حضرت فرمودند: «کَمْ مِنْ نِعْمِةِ اللهِ تَعالی عَلی عَبْدِهِ فِى غَیْرِ اَمَلِهِ»، در ربط با نعم الهیه، خداوند یک سنخ نعمتهایی را بدون اینکه انسان حتی آرزویش را داشته به او عنایت میکند؛ حتی گاهی به زبان هم جاری میکند و میگوید: باور نمیکردم! خدا است دیگر.
حضرت در ادامه میفرمایند: «وَ کَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ اَمَلاً»، و در مقابل یک سنخ اموری است که انسان مرتب آرزو میکند که خدا به او بدهد و ذهنش را پرکرده و «اَلْخِیارُ فِی غَیْرِه» حال اینکه نمیداند خیرش در آن نیست و اتفاقاً در غیر از آن است.از این روایت شریف میفهمیم که آن نعمتی که به درد تو میخورد را خدا به تو میرساند، چه از او بخواهی چه نخواهی؛ این را بدان! خیرِ بنده در هرچه باشد خدا به او میدهد و از او منع نخواهد کرد، مگر خود بنده رد کند.
خواستههای خود را به خدا واگذار کنید
از آن طرف چه بسیار افرادی که آرزوهایی میکنند که به ضررشان است و خودشان نمیفهمند؛ پس بهتر این است که خواستههای خود را به خدا واگذار کنند. پس وقتی آرزو میکنید بگوئید: خدایا این به ذهن من آمده، آیا خیر من است یا نه؟ برخی مسائل خیلی معمول است؛ مثلاً بیماری از خدا شفا میخواهد: «اللهم اشفِ کل مریض»، اگر بدهی و قرض دارد: «اللهم اقض دین کل مدین»، مشکلی ندارد.
اما نعمتهایی را که نمیدانی در آینده از نظر بهرهوریاش چطور میشود، به خدا واگذار کن، زیرا چیزهایی هست که تو از خدا درخواست میکنی، اما خودت نمیدانی که به نفع تو نیست.این را بدان! اگر خواستهات برآورده نمیشود، به نفع تو نیست، پس رهایش کن؛ چرا؟ چون خدا چیزهایی که به نفع تو است اما به ذهنت نمیآید را، اتفاقاً بدون درخواست به تو می دهد.
بحارالانوار ج 68 ص 152 – بحارالانوار ج75 ص 243
حدیث چهارم: عَنِ الصَّادِقِ عَلَیه السَّلامُ قالَ: «لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً جَلَسَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ یَبْکِی وَ قَالَ أَنَا قَدْ عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِی کُلِّفْتُ أَهْلِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حَسْبُکَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَکَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ نَفْسَکَ».
روایت از امام صادق(ع) منقول است که حضرت فرمودند: هنگامی که آیه شریفه «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً» خطاب به همه مؤمنین به پیامبر اکرم(ص) نازل شد که «خود و بستگان خود را از آتش جهنم حفظ کنید»، و حضرت آیه را تلاوت کردند، یک نفر نشست و شروع کرد به گریه کردن، در حالیکه این جملات را میگفت: نمیتوانم خودم را از آتش جهنم حفظ کنم، چگونه خانواده و خاندانم را هم حفظ کنم!؟ «أَنَا قَدْ عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِی کُلِّفْتُ أَهْلِی».
چگونه خود و بستگان خود را از آتش دوزخ حفظ کنیم؟
در ادامه روایت دارد حضرت به او فرمودند: کافی است که آنها را امر کنی به انجام اعمالی که خودت را به انجام آن امر میکنی که بهاصطلاح امر به معروف است، «حَسْبُکَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَکَ». همانطور که به خودت امر میکنی که واجبات را انجام بدهی، به خانوادهات هم بگو، شما هم انجام بدهید.همین کافی است و لازم نیست پیگیری کنی تا بدانی انجام دادند یا نه. تو وظیفهات امر به معروف است.
کمترین حد نهی از منکر چیست؟
«وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ نَفْسَکَ» و آنها را بازداری از کارهای منکری که خودت را از انجام آنها نهی میکنی. خداوند در این آیه شریفه ما را تکلیف به امر به معروف و نهی از منکر حداقلی میفرماید. حداقلش چیست؟ بیتفاوت ننشین و نگاه بکن.اگر دیدی در حال انجام حرام است یا معروفی را انجام نمیدهد، نباید بیتفاوت باشی.حضرت در این روایت نمیفرمایند که دست و پایش را بگیر و مجبورش کن برود وضو بگیرد و نماز بخواند.نه! او را امر کن نسبت به معروف، نهی کن نسبت به منکر؛ یعنی امر به معروف، نهی از منکر.
«قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً»، هم خودتان را از آتش جهنم حفاظت کنید، هم خاندانتان را. چگونه حفاظت کنیم؟ راه حفاظت را پیامبر اکرم(ص) به آن شخص فرمودند.همانطور که خود را امر به معروف میکنی، همانطور به فرزند و خانواده و بستگانت نیز امر کن و همانطور که خودت را از عمل حرام نهی میکنی آنها را نیز نهی کن! نباید از اعمال خانواده و بستگانت بیتفاوت بگذری.
بحارالانوار ج 97 ص 92 – کافی ج 5 ص 62 – وسائل ج 16 ص 148
مطالب جالب
بیت کوین در آینده و ارزهای دیجیتال و رمزنگاری شده
ترجیح میدهم پیشنهاد وزارت خارجه به فرد دیگری داده شود
برای عید به هیچ وجه این ماهی های قرمز را نخرید/ روش نگهداری ماهی قرمز خانگی